جدول جو
جدول جو

معنی گل دوروی - جستجوی لغت در جدول جو

گل دوروی(گُ لِ دُ)
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ و آنرا گل رعنا و زیبا خوانند و بجهت دورنگی آنرا گل قحبه نام نهاده اند و عرب آنرا وردالفجار خوانند و آنرا دورویه گل نیز خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج) :
هنگام گل است ای به دو رخ چون گل خودروی
همرنگ رخ خویش به باغ اندر گل جوی
از مجلس ما مردم دوروی برون کن
پیش آر می سرخ و فروکن گل دوروی
باغی است بدین زینت آراسته از گل
یک سو گل دوروی و دگر سو گل خودروی.
فرخی (از آنندراج).
لاله چون مریخ اندر شده لختی به کسوف
گل دوروی چو بر ماه سهیل یمنا.
منوچهری.
آن گل دوروی رعنا را نگر چون خصم شاه
با رخ زرد و دلی سرتابسر خون آمده.
سیدحسن غزنوی (دیوان ص 177).
و گل دوروی چون کهربا و عقیق منظر دیناری و پیکر گلناری... بسان عاشق غمخوار با معشوق میگسار رخسارۀ زرد و سرخ برهم نهاد. (تاج المآثر).
و رجوع به گل دورنگ و گل دورو و گل دورویه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل نوروز
تصویر گل نوروز
پامچال، نام گیاه و گل آن با برگ های درشت و ستبر و شاخه های کوتاه که از میان آن ها ساقه ای به بلندی ۲۰ سانتی متر بالا می رود و بر سر آن گل های زیبا به رنگ های مختلف سرخ، زرد و سفید شکفته می شود و بر چند نوع است، زهر الرّبیع، پریمولا، پریمور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل دوزی
تصویر گل دوزی
دوختن نقش و نگار با ابریشم بر روی پارچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، آتشی، بوی رنگ، گل آتشی، چچک، لکا، سوری، ورد، رز
فرهنگ فارسی عمید
(گُ لِ دُ یَ / یِ)
همان گل دوروی است:
رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت رویان
گل دورویه، چونانچون قمرها در دوپیکرها.
منوچهری.
آن دورویه گل چو روی عاشقان از خون دل
یا چو بر زرین ورقها ریخته آب لکا.
قطران.
در باغ نگه کن گل دورویه که دارد
یک روی ز شادی و دگر روی ز تیمار.
(از تاج المآثر)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ دُ)
گلی که رویی سرخ و رویی زرد دارد:
گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین
ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی.
منوچهری.
رجوع به گل دوروی و گل دورنگ شود
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ دُ رَ)
گلی است که یک روی آن زرد و روی دیگر سرخ باشد. آنرا گل رعنا و گل قحبه نیز گویند. (شعوری ج 2 ورق 320) :
برگ گل سپید بمانند عبقری
برگ گل دورنگ بکردار جعفری.
منوچهری.
رجوع به گل دورو و دوروی شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان دلگان بخش بزمان واقع در 82000گزی جنوب باختری بزمان، کنار راه مالرو بمپور به کهنوج. هوای آن گرم و دارای 500 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، خرما و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ نَ / نُو)
گویا گل سوری است. مؤلف در یادداشتی ذیل شعر سوزنی نوشته: لکن سوری تا پنجاه یا شصت روزی پس از نوروز در طهران می شکفد و نخشب و سمرقند نیز گرمتر از تهران نبوده، از طرفی خود کلمه گل معنی سوری میدهد نزد قدما، پس مراد باید همان سوری باشد که به صنعت پیش از فصل بشکفانند:
مشکین کله بر گل نهی ای ماه دلفروز
تا در مه دی بازنمایی گل نوروز
مشکین کله را بر گل نوروز مینداز
رنگ گل نوروز به رخسار میندوز.
سوزنی.
ای چون گل نوروزبرخسار و به بالا
بر سرو سرافراز سرافرازی و پیروز.
سوزنی.
تشبیه رخسار معشوق البته به سوری است نه گل دیگر. واﷲ اعلم
لغت نامه دهخدا
(دِ)
تنفر از یکدیگر. بغضاء: و ألقینا بینهم العداوه و البغضاء... (قرآن 64/5) ، میان جهودان و ترسایان دشمنی و دل دوری افکندیم. (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 2 ص 188 س 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ لِ)
همان گل سرخ است. (آنندراج). گل آتشی از اسفرمهاست. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) :
روزی تو به جنگ شوی روی تیغ تو
باغی کند پر از گل سوری و ارغوان.
فرخی.
تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته برسر نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 394).
بهر صبوح از درم مست درآمد نگار
غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار.
خاقانی.
ماه را در نقاب کافوری
بسته چون در چمن گل سوری.
نظامی.
جز خط دلاویز تو بر طرف بناگوش
سبزه نشنیدم که دمد بر گل سوری.
سعدی (خواتیم).
غنچۀ گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد.
حافظ.
رجوع به گل آتشی و گل سرخ شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
گلگون و آنکه چهرۀ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره:
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است.
سعدی (بدایع).
یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل
گر کند درمان این دل زآن گل و شکر سزد.
سوزنی.
هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی
بر بوسه رام گشته محابامکن کنار.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دل دوری
تصویر دل دوری
تنفر از یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ
فرهنگ فارسی معین
بشقاب سفالی
فرهنگ گویش مازندرانی
گل ورد نام منطقه ای است، در موسیقی مذهبی (تعزیه) گل وردی
فرهنگ گویش مازندرانی